همراه با چاشنی غلیظ دروغ، تکرار مکررات دوای درد مریم نیست!
قسمت دوم ونهائی
اینترلینک
مریم رجوی درادمهی پیام خود میگوید :
” آخوندها برای خروج از مخمصه سرنگونی راهحلی ندارند. آنها بیصبرانه در انتظار تغییر سیاست در آمریکا هستند و در این خیالها سیر میکنند که از این نمد برای خود کلاهی بدوزند. غافل از اینکه حالا دیگر به نقطهیی رسیدهاند که این، بالمآل بر بحرانهایشان از سر تا پای رژیم خواهد افزود و گرهی از مشکلات نظام پوسیده و فاسد ولایت فقیه باز نمیکند. همچنانکه وقتی زمان سرنگونی رژیم شاه فرا رسیده بود بهرغم اینکه تحریمیهم در کار نبود و پول و حمایت کامل آمریکا و اروپا را هم داشت، در برابر قیام مردم ایران یارای ایستادگی نداشت “.
فعلا تصور عاقلانهای برای سرنگونی حکومت به لحاظ جمیع شرایط وجود ندارد.
ضمنا، سیاستهای کلان آمریکا توسط دولت پنهان ( کارگزاران حداکثر117 شرکت انحصاری) تعیین میشود و نقش رئیس جمهور بعنوان یک پارامتر مستقل چندان تعیین کننده نیست وما این مسئله را درمورد ترامپ که گاها درمقابل این دولت پنهان سربه هوایی میکرد ودرنهایت شکست میخورد ، مشاهده کردیم.
تمام تجارب تاریخی و همچنین توازن قوای جهانی ومنطقهای نشان میدهد که سرنوشت ایران همراه به زیگزالهایی که وجود خواهد داشت، درداخل خود ایران تعیین خواهد شد و حکومتیان که اطلاعات بمراتب گسترده تری ازمن وتو دارند ، به مسئله واقف تر بوده و مطمئن باشید که کارهایی خواهند کرد تا هم مشکلات مردم را بطور تدریجی حل کنند وهم احتیاجی به سرنگون شدن نداشته باشند وازاین روست که آنها ضمن نگاهی طبیعی به تحولات خارجی ، ترجیحا درصدد انجام کارهایی برای تمشیت امور خواهند بود.
سرنگونی شاه هم خلق الساعه نبود و ماحصل تغییر دوران که بنفع اش نبود وطی تلاشهای شبانه روزی دو سالهی مردم ایران اتفاق افتاد.
تلاشهایی که بسیار گسترده بود ومثل حالا به اعتراضات مدنی پراکنده که همگرایی لازم را باهم نداشته وازقدرت تعیین کنندگی برخوردار نیستند ، نبود.
دوباره :
” به نظر ما و مردم ما زمان سرنگونی دیکتاتوری دینی فرا رسیده است. و آنچنان که مسعود رجوی یکبار از قول ویکتور هوگو گفت هیچ چیز قویتر از آرمانی نیست که زمانش فرا رسیده باشد.
سیاست مماشات دیگر تکرار شدنی نیست و دردی هم دوا نمیکند. آخوندها فراموش نکردهاند که بزرگترین ضربات در عرصه بینالمللی را از همین مقاومت در دوران دلپذیر! مماشات دریافت کردند؛ از جمله خروج سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش از لیستهای تروریستی آمریکا و همچنین بیرون کشیدن مجاهدین از چنگال دژخیمان عراقی همین رژیم. دو ضربهیی که بعد از گذشت سالها رژیم همچنان از درد آن به خود میپیچد “.
نظر شما بجای توجه دقیق به واقعیات، به اراده گرایی موهوم متکی بوده وصائب نیست.
یعنی جریان اینطور نیست که وقتی شما با تبعیت ازتوهمات و رویاهای دست نیافتنی خود تصمیمیگرفته اید که سخت خیال پردازانه است ، جریانی مجبور به اتفاق افتادن باشد واز این حیث مسئلهی شما که صورت آن غلط است، حل نشدنی میباشد!
مماشاتی که شما همواره مطرح میکنید، طی این 40 سال تقریبا وجود خارجی نداشته که اگر داشت با تحریم اقتصادی ، تحمیل جنگ ودست زدن به انواع کودتاها وهمچنین دادن اطلاعات بشما که چه کسانی ازرهبران جمهوری اسلامیرا چگونه ترور کنید ، اتفاق نمیافتاد.
ضمنا، آمریکا نهضتهای رهائی بخش را تروریست وازنوع بدش میداند وزمانی که درعراق با شما دمخور شد، دریافت که شما ازجنس دیگری هستید و شایسته است که شما را ازلیست تروریستهای ” بد ” خارج کرده ودر لیست تروریستهای قرار دهد که ” خوب ” هستند و غالبا این نوع تروریستها ازدست سازهای خودش بوده وبا کمکهای مالی عربستان وشیوخ مرتجع دیگر تجهیز وتسلیح شده اند.
آیا شما میخواهید باین سرنوشت نکبت بار خود افتخار کنید؟؟!!
سپس :
” حرف آخر را مردم ایران میزنند. سرنوشت را پیشتازان، شورشگران و ارتش آزادیستان مینویسند. ما خود نویسندگان سرنوشت خویشتن و خلق و میهنیم “.
و بهمین جهت است که شما جایی درمعادلات داخل ایران نخواهید داشت از آنرو که ازخلق جدا شده اید.
زمانی که آن برخوردهای زشت و خصمانه را با خانوادههای اعضای خود با ممانعت از یک تماس تلفنی ویک ملاقات سادهی خانوادگی که این حق برای جانیان زندانی درایران برسمیت شناخته شده میکنید که طبعا باید نزدیک ترین اقشار خلق بشما باشند، تکلیف خود با خلق را روشن کرده وخود را ازبهره برداری هرتحولی که درداخل ایران بیافتد، خلع ید کرده اید.
پایان
صابر تبریزی