سازمان حنیف و مسعود ؟ جمع بی ربط دو متضاد
حنیف با مظهر هرگونه شاهنشاهی و وابستگی مخالف بود ولی رجویها نه!
27/07/1399
تصور نفرمایید که هدف نویسندهی رجویست که من سخنان عمدهی او را مورد نقد قرار داده ام، میخواهد تاریخ یادمان داده و بما کمک کند که ازاین گذشته، بعنوان چراغ راه حال وآینده استفاده کنیم!
هدف او صرفا وصرفا بیان نصف ونیمهی حقایق وبعضی دیگر از قضایا که میزان صحت وسقم آن محل خدشه است و استنتاج خود خواسته بنفع مسعود ومریم است.
اساسا اگر هواداران رجوی ماکیاولیست تاریخ سرشان میشد ، نمیکردند آن کارهایی را که کردند و با وارد کردن اینهمه خسارت ، سازمان مجاهدین بوجود آمده توسط حنیف نژادها را به باند ماقیایی- سیاسی تبدیل نمیکردند.
اینها چیزهایی ازاینجا وآنجا میشنوند و درمورد مسائل تاریخی اظهار لحیه میکنند وگرنه اساسا اهل مطالعه وبحث علمیکه کاری پر زحمت است ، دربین اینها محلی ازاعراب ندارد.
بلی!
دانستههای انها ، یادماندههایی است که رجوی نشخوار کرده وهیچ بحث وفحصی درمورد سخنان بی سر وته اوبعمل نیامده که آمدنش درحد کفر والحاد بوده است!
دریکی ازاین نوشتههای زنجیرهای میخوانیم :
” …اما باز بودند قهرمانانی که وطن را در مسیری رها نکردند. دلاورانی از آذربایجان، ستارخان و باقرخان ایستادند و هزاران تیر زهرآگین تهمت و ناسزا را هم به جان خریدند و سرانجام به تیر خیانت نیز گرفتار شدند “.
اهداف قهرمانان یاد شده، کسب استقلال وآزادی وکم وبیش عدالت اجتماعی بود که توازن قوای موجود وعدم شرکت اکثریت اهالی ایران درنهضت مشروطه که روستائیان باشند وقدرت زیاد خوانین وامپریالیزم انگلیس و ارتجاع تزاریسم ووابستگان آنها مانع پیروزی آنها شد وجان عزیزشان را ازدست دادند.
با این حال این مسائل به رجوی وگماشتگان نزدیک او چه ربطی دارد که درمسیر استعمار آن زمان وخوانین ستمگر حرکت میکنند؟
با خط ومشی و اهداف پلیدی که رجویها پیش میبرند، مطمئن باشید که اگر آن شرایط مهیا باشد ، آنها نقشی مانند یپرم خان فاشیست وخوانین فراماسونری که بدون مانع ورادعی تهران را تصرف کرده و مانع ادامهی کار مشروطه خواهان وقهرمانان ملی ومردمیشدند ، بازی خواهد کرد و بهتر است که از ذکر نام این قهرمانان که تمام کارهای فرقهی رجوی دردشمنی با آرمانهای والای آنهاست ، خجالت کشیده وهندوانه زیر بغل ما فرزندان ستارخانها ندهید.
دوباره :
” نوبت آزادیخواهی به مصدق که رسید نیز با اشارت بیگانه به جنایت بیمخهای اعلیحضرت گرفتارش کردند. چه میشد کرد؟ دشمن غدار بود و راه بر آزادگان میبست. و این روش کوروش بزرگ را یادآور میساخت”.
مصدق قبل از اینکه آزادیخواه باشد، یک استقلال طلب بود وراه کسب این استقلال را درملی کردن صنعت نفت ایران میدانست که موفقیت شایانی هم بدست آورده بود که وارد شدن امپریالیزم تازه نفسی بنام آمریکا وسایر عوامل در مسائل، مانع اجرای برنامههایش شد.
امپریالیزمیکه حالا غدارتر از گذشته است وشما برای آستان بوسی او، با دیگر نیروهای ضد ملی در رقابت تنگاتنگ قرار گرفته اید!
ضمنا، کوروش ومصدق( یکی جهان گشا ودیگری استقلال طلب) دومقولهی غیر قابل جمع هستند وشما ازجعلیات تاریخیای که که بدلایلی رخ داده، سوء استفاده میکنید وگرنه حنیفها هیچ شاهی را دوست نداشتند.
سپس :
“سازمان حنیف و مسعود را اما پاسخ این بود که مرام شیخ هرچه چرکینتر و راه نیز خونینتر، پای بر عهدمان سنگینتر. و اینگونه یافتیم آنکه این راه صعب و بسیار سنگین، ما را رهنمون است. بسیاری از راه را با فدا و با چنگ و ناخن و با ایمان خود نمایان نموده است. آری ما او را یافتیم که پاسخ بر زمانه ماست “.
بازهم جواب من در مورد این افادهای که شده این است که حنیف ومسعود دو شخصیت متضادی هستند و یکسان انگاشتن آنها ظلم بزرگی در حق حنیف نژاد است.
ضمن اینکه مسعود دریکی از سخنرانیهای خود گفت که اگر حنیف زنده بود، با مریم رجوی بیعت میکرد!!!
یعنی من که درمقام خدایی قرار دارم که هیچ، حنیف از مریم هم پایین تراست!!
درادامه :
” کوروش گفت هر آنچه سرب توانستند فراهم آوردند تا ذوب نموده در شکاف کوه ریخته و راه بر دزدان ببندند و مریم گفت و میگوید هر آنچه وجدان وطندوست و هر آنچه آزادیخواه که میتوان جمع نموده تا ذوب شویم و راه حیات بر فقیه نابکار که دزد حیات ایران و ایرانی است سد کنیم… تا وطن خویش آزاد سازیم “.
چه ربطی دارد؟!
آیا مریم وکوروش از یک قماش بوده و دریک ردیف قرار دارند؟
شما با نام بردن از کوروش میخواهید که سلطنت طلبان را که رقیب خطرناکی برای خود میدانید، خلع سلاح کنید وبنا بر خصلت فرقوی تان ، میخواهید کوروش هم مال شما باشد!!!
وظیفهی هر فرمانروای کشور وامپراطوری ای، حفظ سرحدات کشور است والبته در گذشته این فرمانروایان نمایندهی تمامیقدرتمندان کشور ( اقلیت مردم) بودند ومردم درانتخاب آنها نقشی نداشت وانها کشور ومردم را بخاطر حفظ منافع طبقات حاکم میخواستند که بمعنی مردمیبودن آنها نبود والبته بعضی ازکارهایشان بنفع مردم عادی بود بدون اینکه چنین منظوری داشته باشند واین پشآمدها گریز ناپذیرند.
با استدلال شما ، آقا محمد خان قاجار قسی القلب که ایران تبدیل شده به 70 کشور را یکپارچه نمود والبته کار خوبی کرد ، چه چیزی کمتر از شاهان مورد ستایش شما دارد؟
اقدامات عمرانی شاه عباس، تقریبا درطول تاریخ ایران کم نظیر است وبا این حال او دستهی خونخواری بنام ” چی ییه ن = خامخوار” تشکیل داده بود که بدستور شاه بعضی از محکومین به اعدام را با دندانهای خود تکه تکه کرده ومیخوردند وتصور کنید که چه شکنجهی هولناکی درمورد این محکومین اعمال میشد!
بدین ترتیب میشود شاه عباس را انسان خوب ودرسطح الگو معرفی کرد ومریم دلالهی محبت را با او مقایسه نمود؟
ملاحظه میشود که مجاهدین چیزی ازعلم تاریخ نمیدانند وبا ذکر وقایعی دست به استنتاجات تاریخی زده وبرای خود حیثیتی درست میکنند که به تن شان نمیچسبد!
صابر تبریزی